[بازاریابی محتوا Content Marketing خیلی پیشازاینها، از زمانی که کتاب و روزنامه پا بر عرصه حضور نهادند، وجود داشت – هر روزنامهای که محتوای بهتر، بکرتر، جنجالیتر و مخاطب پسند تر داشت، بازاریابی محتوایی را انجام داده بود – اما با کمرنگ شدن بازاریابی تبادل لینک در نزد موتور جستجوی گوگل و امتیازدهی به سایتهایی با محتوای بهتر، این گرایش در دنیای وب نیز عمق لازم را پیدا نموده و در فرایند بازاریابی محتوایی در فضای وب جان گرفت]
برای اولین، تیم مشاوران مدیریت ایران، مانند برخی از موارد مشابه، در خصوص روند نوین بازاریابی تحت وب اطلاعات تازهای را در اختیار شما کاربران عزیز فارسیزبان قرار خواهد داد و صدالبته که خود نیز آن را در فرایندهای مشاوره و آموزش خویش در نظر میگیرد.
در نشست سالانه AMA حوزه دیجیتال در شهر سانفرانسیسکو مدیران حرفهای و صاحبنظران آکادمیک در حوزه بازاریابی که در آگوست 2014 (مرداد 1393) برگزار شد، حاضر بودم، به عقیده اکثر حاضرین، اکنون جهان گامی فراتر برداشته و بهسوی بازاریابی مفهوم Context Marketing میرود. این یکی از نقشهای یک مدیر بازاریابی نوین است.
در سال 2009 در امریکا، میزان کل بودجه بازاریابی از طریق بلاگ و شبکههای اجتماعی در حدود 9% کل بودجه تبلیغات سازمانهای بود درحالیکه که با شروع روند بازاریابی محتوایی این بودجه به 21% در سال 2012 رسید. اما از پایان سال 2012 بازاریابی مفهومی خود را بازتعریف و ارائه نمود. در بازاریابی محتوایی تمام تلاش برای معرفی ویژگیها و مشخصات محصولات و خدمات (بستهبندی، مزایا، قیمت و مشخصات) است، بیشتر تمرکز بر ارائه "پیشنهاد" است.
متأسفانه در ایران (در تأخیری قابلتوجه) در حدود چند ماهی است که هیاهوی زیادی بر سر بازاریابی محتوا به وجود آمده است که بهزودی در مقابل بازاریابی مفهومی، رنگ میبازد.
بازاریابی مفهومی Contextual Marketing چیست ؟
بازاریابی مفهومی به معنای انتقال محتوا به افراد مناسب، از کانال مناسب و در زمان مناسب است.
اینجاست که این مفهوم معنی پیدا مینماید : Forget Real-Time, Achieve Right-Time
- در بازاریابی مفهومی تمرکز بر مشخصات محصول و خدمات نیست، بلکه تمرکز بر ایجاد رابطه و معرفی و تبیین یک سبک زندگی است.
پس اعتقاد بر این است که "مفهوم" فراتر از "محتوا" است.
وقتی "مفهوم” context پیرامون چیزی قرار میگردد، چیز بزرگتری ایجاد میشود. به این معنا که تصویر بزرگتری ایجاد میگردد.
برای مثال هنگامیکه "مفهوم" در اطراف پیرامون "محصول" قرار میگردد، تصویر محصول گسترش پیدا مینماید.
بگذارید با یک مثال توضیح دهم:
ایجاد یک context مانند مسابقات هجی نمودن لغت در آمریکا است . در این مسابقه از افراد، "هجی نمودن" سختترین لغات خواسته میشود.
مثلاً کلمه "WEEK".
میتوان مستقیماً از فرد هجی این کلمه را پرسید. اما اگر پیش از هجی کلمه، او میتواند درخواست نماید تا به برخی سؤالات توسط داوران پاسخ داده شود،
مثلاً: کلمه انتخابی به چه معناست ؟ چه نوع کلمهای است ؟ با آنیک جمله بسازید ؟......
پاسخ به هرکدام از سؤالات فوق یک Context در اطراف این لغت ایجاد مینماید تا کمک نماید تصویر شفافتری از لغت در ذهن فرد ایجاد و هجی نمودن را آسانتر مینماید.
از طرفی دیگر، در این روش ذهن فرد را از سوءتفاهم با لغات دیگر، بازمیدارد. مثلاً با کلمه WEAK اشتباه نمیشود.
پس ایجاد مفهوم در پیرامون هر چیزی، قضاوت صحیح در مورد آن را برای مخاطب آسانتر مینماید.
پیشازاین "مفهومسازی" در حوزه مدیریت برند کارکرد خود را بارها نشان داده است اما این مفهوم در بازاریابی تحت وب با تمرکز با وب برندینگ، دوباره خود را بازتعریف نموده است.
7 وجه کلیدی برای "ارائه مفهوم در زمان مناسب"
همانطور که پیشتر اشاره شد. "زمان مناسب" بهتر از "همواره" است.
با ارائه اطلاعات در غالب یک context، سازمانها میتوانند در مورد مشکلات آتی کار، تجربیات مشتریان نسلهای آینده، ماتریس تجارت تصمیمگیری درستی اتخاذ نمایند.
ادامه مطلب :